دلم میخواهد ... !
میخواهم مثل قبل از زیبایی این روزهای در کنار هم بودنمان بنویسم و شریکتان کنم در احساسی که خداوندگار مهربانیها در این روزگار بی احساس نصیبم کرده. میخواهم برای عموی مهربانم که فقط خدا میداند چقدر دوستش دارم از شما طلب دعا کنم که چقدر بیمار شده و رنجور. اما انگار آب یخ ریخته اند روی دریای احساسم. همه اش یخ زده. نمیدانم باز هم گرمی خانه ی پراحساسمان یخ درونم را باز میکند یا نه! باشد لختی مجال برای روفتن غبار از این احساس غم دیده!
نویسنده :
مامان فاطمه
13:20